تجربه های من در درمان افسردگی و اضطراب خودم

شادی نوش مجله غیر دارویی سلامت روان

درباره من

سلام دوستان

من زهره باقری متولد 1354 تحصیلکرده دانشگاه دولتی در رشته علوم تربیتی،

محقق سبک زندگی درست و تغذیه،طب سنتی و ... اهل مطالعه در این زمینه ها هستم.

نوجوانیِ  پراسترسی داشتم و کلاً زندگی من با استرس و اضطراب همراه بوده است و در دوران مختلف تنش های زیادی را تجربه کرده ام. ولی هیچگاه افسردگی را تجربه نکرده بودم.

حدود سالهای 94 دوست داشتم وزن کم کنم، البته خیلی اضافه وزن نداشتم. به هر حال، یکسال رژیم بی اصولی داشتم و در کنارش مشکلات معمول خانه و خانواده ام خصوصا بچه ها، بیش از حد من را دچار ناراحتی کرده بود.

حرص خوردن زیاد، نداشتن تحرک بدنی و بدغذایی همه دست به دست هم داد تا آدم ضعیفی شوم. اینقدر ضعیف شده بودم که دچار ضعف عضلانی شدم و بی جانی  و بی حالی مرا آزار میداد در نهایت بیست کیلو وزن کم کردم و سطح تحمل من پایین آمده بود. از شدت ضعف  از درد های عضلانی خیلی زجر میکشیدم. 

کلی دکتر، آزمایش و چکاب انجام دادم ولی دلیل مشکل من مشخص نشد. غذا های مقوی اثر خوبی نداشت. دکترها هم بجز مکمل های خارجی چیزی نداده بودند، که اصلا اثری نداشت. خلاصه بی جانی و بی حالی من ادامه داشت.

تا اینکه در پاییز96 مشکل من شدت یافت؛

حملات پانیک و وحشت اضافه شد، افکاروسواسی،، غم شدید بی دلیل، گریه، تنگی  نفس و استرس زیاد، بیقراری ها، ترس ازتنهایی، بیخوابی شبانه  دلشوره های صبحگاهی، لاغری شدید، تیرگی پوست، ریزش مو، بی اشتهایی ناشی از استرس و حس پوچی و بی انگیزگی به زندگی، ترس از بدتر شدن، تپش قلب، دردهای عصبی شدید،گودی زیر چشم، چروک و خشکی پوست علائمی بود که نشان می داد اصلاً حال خوبی ندارم.

به هرصورت متوجه شدم که باید به روانپزشک مراجعه کنم. از طرفی از دارو خوردن و رفتن نزد روانپزشک وحشت داشتم. با اصرار اطرافیان یک نسخه مراجعه کردم؛ دکتر مقداری داروها ملایم تجویز کرد مقداری از داروها را با ترس و وسواس مصرف می کردم. انتظار داشتم داروها حداقل تپش قلبم را کاهش دهند یا خواب شیرین گذشته را برای من به همراه داشته باشند که البته هیچکدام نصیبم نمی شد و یک خواب طبیعی برای رویا شده بود. حدود یکسال انواع مکمل  های خارجی مصرف کردم که اثر چندانی در رفع بی حالی من نداشت و به خاطر ترس، استرس و بیخوابی  به شدت کم توان شده بودم.

به معنی واقعی ناامید شده بودم و اصلا نمی دانستم چکار باید کنم، ولی مقداری سابقه مطالعه طب سنتی از قبل داشتم و در اوج نا امیدی از همین جا شروع کردم و اطلاعاتم را در زمینه طب سنتی توسعه دادم. تحقیقات زیادی کردم مطالب بسیاری خواندم و گوش کردم به هر دری زدم نتیجه ای حاصل نشد. ولی نا امید نشدم و ادامه دادم تا درنهایت به نتایجی رسیدم.

فهمیدم بدنم نیاز به پاکسازی درونی دارد. همچنین فهمیدم تحرک برایم ضروری است.  با تمرکز بر حالات خودم متوجه شدم، بعضی غذاها و خوراکیها اثر خوب و بعضی اثر بدی دارند. از دعا و نیایش هر روزه خیلی اثرات خوبی  دریافت کردم ودانستم افزایش ارتباطات اجتماعی می تواند به من کمک کند. از طبیعت  خیلی کمک گرفتم و تغییرات زیاد دیگری  پیش گرفتم که با کمک خداوند به صورت مفصل در سایت به تشریح آن می پردازم. به صورت کلی توانستم آرام آرام کنترل حال و ذهن خود را به دست آورم و با ادامه برنامه ها تواستم تا حدی از افکارمنفی خارج شدم این  در حالی که هنوز با نا امیدی ناشی از افسردگی دست و پنجه نرم می کردم روال خود را حدود دو سال ادامه دادم تا کم کم به حالت عادی برگشتم و درمان شدم.

با ایمان به این دستاورد با ارزش، کار را ادامه دادم و نتایج آن، زندگی خودم و خانواده ام را بسیار تحت تاثیر قرارداد. وبا این فکر که شاید این نتایج برای افراد دیگری نیز مفید واقع شود، تحقیقات تجربیاتم را در یک تایپیک سایت نی نی سایت به نام تجربه درمان افسردگی خودم به اشتراک گذاشتم.

بازدید حدود چهارصد هزار نفر از این به من نشان داد افراد زیادی به این اطلاعات نیاز دارند و همین امر این انگیزه را بوجود آورد تا از امکانات مختلف مثل سایت و شبکه های اجتماعی جهت انتشار تحقیقات و تجربیات درمانم استفاده کنم و اگر این مطالب باعث شود یک نفر و فقط یک نفر از زندگی شادتری برخوردار شود هدف بنده محقق شده است.

با آرزوی شادی برای شما دوستانم

زهره باقری

شادی نوش